آموزش، رکن اصلی و اساسی توسعهی پایدار جوامع است. از این رو موضوعات مرتبط با آموزش همواره از دغدغههای اصلی فعالین حوزهی اجتماعی بوده است. در حال حاضر با توجه به شرایط اقتصادی ایران و مشکلات و مسائل موجود در سیستم آموزش و پرورش، علاوه بر نیاز به سرمایهگذای در بخش زیرساخت و تأمین سختافزار، آموزشهای تخصصی برای توسعه و توانمندسازی نیروی انسانی شاغل در حوزهی آموزش و پرورش بسیار ضروری است. به عبارتی، حتی با وجود زیرساختهای مورد نیاز، در صورت عدم آشنایی و تسلط متولیان حوزهی آموزش به اصول و علم آموزش و پرورش، اثربخشی فعالیتهای آموزشی در حد انتظار نخواهد بود و موجب هدررفت منابع خواهد شد. آمارهای موجود مؤید این موضوع است که وضعیت کنونی، چه از منظر کیفیت آموزش و ایجاد محیط مناسب برای حفظ انگیزهی ادامهی تحصیل و چه از منظر کفایت تعداد معلمان مورد نیاز و تخصصگرایی در حوزهی آموزش، چندان مطلوب نیست. در ادامه، به موضوع اهمیت آموزش در دوران کودکی و رویکردهای مناسب علمی و آمارهای وضعیت کنونی حوزهی آموزش میپردازیم.
دانشآموزان در طول مدت تحصیل خود که از 6 تا 18 سالگی را شامل میشود، مراحل مختلف رشد را تجربه میکنند و هر یک از این مراحل رشد، ویژگیهای منحصر به خود را دارد. بنابراین اتخاذ رویکرد مناسب با هر مرحله برای افزایش اثربخشی فعالیتهای آموزشی حائز اهمیت است. مطابق با نظریهی روانشناسی اریک اریکسون، افراد در هر مرحله از رشد در زندگی، با یک تضاد مواجه میشوند که نقطه عطفی در فرایند رشد خواهد بود. این تضادها در بهوجودآوردن یک کیفیت روانی یا ناکامی مؤثر هستند. در خلال این دوره، هم زمینه برای رشد شخصی بسیار فراهم است و هم برای شکست و ناکامی.
دوره ابتدايی، مهمترين دوره در طول دوران تحصيل دانشآموزان
کودکان در سنین دبستان (تقریباً از 5 سالگی تا 11 سالگی) از طریق تعاملات اجتماعی، شروع به رشد و ایجاد حس غرور نسبت به دستاوردها و تواناییهای خود میکنند. کودکانی که توسط والدین یا معلمان تشویق و هدایت میشوند، حس کفایت، صلاحیت و اعتقاد به تواناییهای خود پیدا میکنند. آنهایی که از سوی والدین، معلمان یا همسالان خود به قدر کافی مورد تشویق قرار نمیگیرند به توانایی خود برای موفقیت، شک خواهند کرد. کودکان در این سن با دو حس متضاد “کوشایی” در برابر “حقارت” مواجه هستند و به همین دلیل هر گونه بیتوجهی یا اشتباه در رفتار با این گروه سنی پیامدهای غیر قابل جبرانی به همراه دارد. از پیامدهای عدم توجه کافی و مناسب به دورهی دبستان میتوان موارد زیر را برشمرد:
علاوه بر موارد فوق که اهمیت توجه به توانمندسازی نیروی انسانی حوزهی آموزش به خصوص در دورهی ابتدایی را بیان میکند، وضعیت فعلی آموزشِ دانشآموزان در دورهی ابتدایی و همچنین ظرفیت و کیفیت تربیت و آموزش مجریانِ فرایند آموزش، به خصوص معلمها مناسب نیست.
مطابق با اعلام معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش (آذر98)[1]، نرخ ترک تحصیل دانشآموزان در دوره ابتدایی در کشور معادل ۱.۱۱ درصد است که با توجه به تعداد دانشآموزان ابتدایی در سال تحصیلی 99-98 (حدود 8 میلیون و 175 هزار نفر) تعداد دانشآموزان ترک تحصیل کرده حدود 90 هزار نفر خواهد بود.
علاوه بر وضعیت نامطلوب تمایل به ادامه تحصیل در دوره ابتدایی، طبق آمار منتشر شده توسط رئیس دانشگاه فرهنگیان[2] در طول دو تا سه سال آینده از ۹۳۰ هزار معلم فعال در کشور، بهطور تقریبی ۳۰۰ هزار نفر و تا هفت سال دیگر دوسوم معلمان (حدود ۶۰۲ هزار معلم) از نظام آموزش و پرورش بازنشسته میشوند. با توجه به میزان ظرفیت پذیرش دانشگاه فرهنگیان (سالانه حدود 50 هزار نفر پیوسته و ناپیوسته) و کمبود 108 هزار معلم در حال حاضر، پیشبینی میشود تا سه سال آینده حدود 250 هزار معلم مورد نیاز خواهد بود (نمودار1) که با احتمال زیاد با مدرک تحصیلی و تجربهی غیرمرتبط جذب خواهند شد. این در حالی است که هماکنون نیز 48 درصد معلمان ابتدایی مدرک تحصیلی غیرمرتبط دارند[3]. (نمودار 2)
نمودار 1
نمودار 2
با توجه به نکات فوق و همچنین لزوم تجهیز معلمها و سایر متولیان امر آموزش به دانش و مهارتهای نوین و علمی، آموزش تخصصی در این حوزه بیش از پیش ضرورت دارد.
بنابراین، دلایل اصلی ضرورت ورود نهادهای تخصصی برای توسعه و آموزش نیروی انسانی حوزه آموزش و پرورش به صورت خلاصه به شرح زیر است:
[1] https://www.irna.ir/news/83599861